پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

یادمه چندسال پیش یکی از این آقایون اصلاح طلب با سخنرانیش توی دانشگاه همدان ماجرای تقلید رو در فقه شیعه زیر سوال برده بود و به کام خیلی ها این مطلب شیرین اومده بود .اما جالب اینجاست که همین ها که این جور مطالب براشون شیرین میاد کارهایی رو انجام میدن که بقول همون آقای اصلاح طلب عین حرکت میمون میماند چون میمون نادانسته و فقط از روی خصلت ذاتی خودش اقدام به تقلید میکنه و هیچ وقت نمیدونه و نخواهد دونست که کاری که انجام میده باچه هدفی داره صورت میگیره.

قطع به یقین شماهم بین همین افراد که ازطرز فکر چنین متفکران اصلاح طلبی خوششون میاد به کرات دیدید که شلوارهای فاق کوتاهی میپوشن که وقتی میشینن گاها آدم شرمش میاد کنارشون بشینه یا باهاشون هم کلام بشه دریغ ازاین که اونها بدونن اصل ماجرای پوشیدن شلوارهای فاق کوتاه ازکجا نشأت گرفته .

می دونید فلسفه این شلوار های پایین اومده چیه؟

در زندان های مردان آمریکا افرادی هستند که با استفاده از تن فروشی به زندانیان دیگر کسب درآمد می کنند. اونها شلوار خودشون رو به این صورت (البته بدون لباس زیر) برتن می کنند و در بندهای زندان قدم می زنند و هرکس که قیمت بالاتری پیشنهاد بده خودشون رو در اختیار اون قرار میدن...

جالبترین نکته این ماجرا اونجاست که این کار بین خود آمریکائیها به زشتی یاد میشه اما بعضی ازجوونهای ما پوشیدن چنین لباسهایی رو برای خودشون افتخار و کلاس میدونن!!!

 





نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 23 مرداد 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: شلوارفاق کوتاه علی جعفری خبرنگار آمریکا زندان تن فروشی تقلید 

توی صحن گوهرشاد نشسته بود وبه حرم خیره شده بود وهنوز توی این فکربود که جرا باید برای اومدن به حرم  جادر سرش کنه مگه امام رضا(ع) کسی که مانتویی باشه رو نمیپذیره ؟!

توهمین فکرا بود که یه روحانی رو دید که یه گوشه حرم نشسته بدون معطلی بلند شد و رفت سراغش .

حاج آقا ببخشید .

حاجی سرش رو از کتاب دعا بلند کرد و بایه نگاه آروم رو به دختر گفت : سلام دخترم .بفرمائید.

دختر: حاج آقا جرا باید من جادر سرم کنم ؟مگه امام رضا(ع) مانتویی ها رو قبول نمیکنه ؟ اصلا من ازاینجا که برم بیرون این جادر رو ازسرم برمیدارم .حالا جادر سرکردنم اینجا خیرش جیه؟ شما میتونی منو قانع کنی که جرا باید جادرسرم کنم ؟

حاجی یه لبخند معنی داری به دختر زد و گفت : دخترم برای جی اومدی حرم امام رضا(ع)؟

دختر: خب معلومه اومدم زیارت آقا




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 15 مرداد 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: حجاب حرم امام رضا زیارت شفاعت مادر 

اشتیاق حسین به دنبال کردن قرائتها برام جالب بود همین شد که بعد ازمراسم باهاش سلام و احوالپرسی کردم و ازش پرسیدم : دنیای سیاست کجا و دنیای عرفان و قرآن کجا؟ البته این یه کنایه بود تا ببینم واکنشش به حرفم چیه و اونم خیلی راحت جوابم رو دادکه: من ازدوران نوجوانی با قرآن مأنوس بودم ،دوران دبیرستان قاری خوبی بودم و ازسرعلاقه به کار خبر روی آوردم .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 22 تير 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: علی جعفری خبرنگار  محفل انس باقرآن حسین رنجبران امروز دیروز فردا  

 





نوشته شده در تاریخ سه شنبه 18 تير 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: نمازجماعت 

توی اون گرما هرروز میدیدم یه سعودی با پسراش یه کامیونت میارن و بسته هایی که داخلش یه بطری کوچیک آب و سه تاخرما و یک کیک درحد همین تی تاب های خودمونه رو بعنوان خیرات به ملک فهد بین فقرای مکه توزیع میکنن.

 

جالب اینجابود که هیچ سعودی اگروضع مالیش خیلی ضعیف نبود حاضرنمیشد بیاد و درصف گرفتن این خیرات وایسه وگاها حرفهای تحقیرآمیز اون سعودی و پسراش رو بشنوه اما ایرانیهای ما سرو دست میشکستن تا بتونن یه دونه ازاین بسته ها رو بگیرن.

 

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: صف بهشت عربستان بهجت قم حضرت معصومه خیرات تحقیر علی جعفری  خبرنگار 

خانوم بفرمائید بالا؟؟؟؟؟؟؟

مزاحمتون نمیشم یه دور باهم میزنیم برتون میگردونم همین جا...

خانوووووووم.... شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

چن لحظه بیشتر وقتتون رو نمیگیرم...

اینها جملاتی بود که سحر از وقتیکه وارد این شهر شده بود تقریبا هرروز اونم بارها درکنار خیابون میشنید.

دیگه خیلی داغ کرده بود از جلوی دانشگاه رجایی شهر تا خیابون مطهری رو پیاده رفت.اینقدر عصبانی بود که نمیدونست چطوری این مسافت رو اومده و اصلا چقدر طول کشیده .قدمهاش رو تند تند برمیداشت اما نمیدونست باید کجا بره .

تا کنار خیابون وایساد چراغ ماشین ها براش روشن و خاموش میشد و گاهی کنارش وای میسادن و درحالیکه شیشه ماشین رو پائین میکشیدن با یه لبخند مزخرف میگفتن:

خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 20 فروردين 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: داستان واقعی دختر مانتویی  متلک مزاحمت خیابانی امامزاده حسن رجایی شهر کرج علی جعفری خبرنگار 

 

سه -چهار سال پیش سریه دعوا در حرم حضرت ابوالفضل (ع) با یکی از خادمان حرم رفاقت خوبی پیدا کردم هربار که قسمت میشه میرم کربلا حتما بهش سرمیزنم یا اگرهم نتونم باهاش تماس میگیرم و احوالی ازش میپرسم .دوسال پیش ابو سیف بعد ازنماز مغرب و عشاء توی حرم حضرت عباس (ع) بهم گفت :کی برمیگردی  ایران؟گفتم :پس فردا صبح .گفت :حتما فردا شب بیا تا ببینمت.منم گفتم احتمالا میخواد سفارشی کنه یا چیزی ازایران میخواد که براش بیارم یا ببرم .

فردای اون روز بین دو تا نماز دیدمش کنار هم وایسادیم برای نماز جماعت.دست کرد توی جیبش و دستمال کاغذی مچاله شده ای رو داد به من و گفت بذار توی جیبت.نماز داشت شروع میشد برای همین بازش نکردم.بعد ازنماز اون سریع رفت برای جمع کردن گاردهای هدایت زائرین و منم بعد از نماز دستمال رو بازکردم دیدم یه نگین خیلی زیبا لای دستمال هست که رنگش خیلی عجیبه .رنگی بین سبز و آبی که بسیار آرامش بخش بود.

ازحرم که رفتم بیرون وگوشیم رو تحویل گرفتم بهش تماس گرفتم و ازش تشکر کردم ولی چون نمیدونستم چیه ازش پرسیدم و اینطوری جواب شنیدم که : وقتی حرم امام حسن عسگری (ع) رو منفجر کردن بخاطر شدت انفجارات قبر اصلی که در زیر صحن و ضریح قرار گرفته آسیب دید و سنگ قبر اصلی حضرت بیرون زد .این سنگ قبر یک سنگ عقیق سبز یک متر در یک متر بود که ازاون تعدادی نگین من باب تبرک ساخته شد که یکی ازاونها همینی هست که بهت دادم ...

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 3 اسفند 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: امام حسن  اسم  امام حسن عسگری انگشتر نگین عقیق سبز ایثار کربلا خادم  

مرد بیچاره وقتی این خانم رو با چادر و حجاب مناسب دیده بود نه یک دل بلکه صد دل مثلا عاشقش شده بود و بعد از مدتی فهمیده بود این بنده خدا اونطور که اون میخواد نیست ولی کار از کار گذشته بود و چون زندگی میدان گذشته چندین سال رو کنار هم زندگی کرده بودن اما عرصه براشون تنگ شده بود و خانم با دوز و کلک از همسرش طلاق غیابی گرفته بود و کل اموال و دارائی اون رو هم بنفع خودش مصادره کرده بود. یه روز برحسب اتفاق این خانم رو با همون تیپ و ظاهر دیدم کمی باهاش صحبت کردم تا بلکه ازخر شیطون بیاد پائین و برگرده سرخونه وزندگیش ولی مرغ ایشون یه پا داشت و با اموالی که بدست آورده بود ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 26 بهمن 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: عشق شرط ازدواج چادری محجبه اطمینان اعتماد حضرت سلیمان کبوتر مسلمان 

حضرت رسول (ص) روزی درحال گذر ازکوچه های مدینه با جمعیتی روبرو میشه .ازاونها علت رو سوال میکنه و بعضی میگن : مردی اینجاست که بدون اینکه ماروبشناسه و بدون کمترین سوالی هرچی که درکف دستمون یا درون جیب لباسهامون باشه رو میگه .

 

پیامبر(ص) برای اطمینان ازصحت گفتار این مرد نزدیکتر رفت و روبه اون گفت : میدونی زیر عبای من چی هست؟ مرد باکمی مکث گفت :تخم پرنده ای از فلان جزیره درفلان کشور زیر عبای شما قرار داره ...

پیامبر (ص) حرفای مرد رو تائید کردو ازش سوال کردازکجا متوجه شدی؟مرد گفت :دریک لحظه تمام دنیا رو زیر و رو کردم و هرآنچه دردقایقی قبل در کائنات رخ داده بود رو بررسی کردم و دیدم تنها چیزی که دچار تغییر شده تخم پرنده  ای ست که دقایقی قبل در لونه بوده ولی الان نیست.هرچی گشتم اثری ازاون روی زمین ندیدم پس حدس زدم که پیش شما باید باشه.

 

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 30 دی 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: پیامبر انتخاب دو راهی زندگی علوم ماوراءالطبیعه اسلام مرتاض 

توی اوج همون شلوغی های خیابونی بود که با دوتا از همکارام رفتیم بین همین اتباع کشورهای دیگه جالب اینجا بود که وقتی متوجه میشدن ما ایرانی هستیم اولین چیزی که ازمون میپرسیدن میگفتن شما احمدی نژادی هستید یا موسوی؟ منم چون منظورشون رو میدونستم میگفتم : خب معلومه ما با موسوی هستیم ..اما اونا حتی یه لحظه تامل نمیکردن و سریع با دستشون تردمون میکردن و میگفتن: رو...رو ...أنصار الموسوي هي العدو" یعنی برو برو حامیان موسوی دشمنن. منم با تعجب ازش میپرسیدم برای چی این حرفو میزنید مگه موسوی چیکارکرده ؟ که جواب میدادن : " موسوي صديق أميركا. انه يريد لأمريكا الساقين إيران فتح"




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 8 دی 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: انتخابات88 رابطه با آمریکا زیبا کلام فتنه عربستان شیعه مصر میرحسین موسوی احمدی نژاد 
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin