پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

توی صحن گوهرشاد نشسته بود وبه حرم خیره شده بود وهنوز توی این فکربود که جرا باید برای اومدن به حرم  جادر سرش کنه مگه امام رضا(ع) کسی که مانتویی باشه رو نمیپذیره ؟!

توهمین فکرا بود که یه روحانی رو دید که یه گوشه حرم نشسته بدون معطلی بلند شد و رفت سراغش .

حاج آقا ببخشید .

حاجی سرش رو از کتاب دعا بلند کرد و بایه نگاه آروم رو به دختر گفت : سلام دخترم .بفرمائید.

دختر: حاج آقا جرا باید من جادر سرم کنم ؟مگه امام رضا(ع) مانتویی ها رو قبول نمیکنه ؟ اصلا من ازاینجا که برم بیرون این جادر رو ازسرم برمیدارم .حالا جادر سرکردنم اینجا خیرش جیه؟ شما میتونی منو قانع کنی که جرا باید جادرسرم کنم ؟

حاجی یه لبخند معنی داری به دختر زد و گفت : دخترم برای جی اومدی حرم امام رضا(ع)؟

دختر: خب معلومه اومدم زیارت آقا




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 15 مرداد 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: حجاب حرم امام رضا زیارت شفاعت مادر 

انصافا صحنه زیبا و تکان دهنده ای هست .بعضی ازما آدمها به اندازه این گربه هم عاطفه نداریم .فقط توزندگی براساس غریضه سراغ لذتهامون میریم و بچه های بی گناهی که تقصیری ندارن رو اسیر هوا و هوسهای خودمون میکنیم وانگار نه انگار که درقبالشون مسوولیتی هم داریم.بقول آیت الله بهجت( ره):اگه کسی طالب معرفت باشه هرچیزی که اطرافش هست میشن براش معلم ودلیلی برای یادگرفتن. خداکنه ماهم ازاین صحنه کمی معرفت یادبگیریم.... 

 





نوشته شده در تاریخ دو شنبه 29 خرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: مادر عاطفه گربه معرفت  

مهدی لبخندی زدو مثل برق بلند شد ولی نگاهش هنوز روی سنگ باقی مونده بود دقیقا مثل همیشه ودوباره باید خودمو برای یک کلام سنگین آماده میکردم ،حرفی که هنوز مثل پتک وقتی میخوره توی سرم کمرمو میشکنه ویه راه سخت رو جلوی  چشمام ترسیم میکنه .

مهدی دستای سردشو گذاشت توی دستم و یک قدم برداشت اما زود نگاهشو دوباره به سنگ مزار حسن برگردوند و ازم پرسید:...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 27 فروردين 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: شهید مادر پدر 
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin