پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

مهدی لبخندی زدو مثل برق بلند شد ولی نگاهش هنوز روی سنگ باقی مونده بود دقیقا مثل همیشه ودوباره باید خودمو برای یک کلام سنگین آماده میکردم ،حرفی که هنوز مثل پتک وقتی میخوره توی سرم کمرمو میشکنه ویه راه سخت رو جلوی  چشمام ترسیم میکنه .

مهدی دستای سردشو گذاشت توی دستم و یک قدم برداشت اما زود نگاهشو دوباره به سنگ مزار حسن برگردوند و ازم پرسید:...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 27 فروردين 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: شهید مادر پدر 
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin