پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

بااینکه در محق بودن من دراین ماجرا شکی وجود نداشت سراغش رفتم تا خدایی نکرده فردا پشیمونی سراغم نیاد .این کار رو چندین بار انجام دادم و به ترفند های مختلف اما سال به سال دریغ از پارسال چون هردفعه موضع این بنده خدا بدتر از قبل میشد طوری که حس کردم اون واقعا داره بهش تلقین میشه که حق بااونه و من بخاطراینکه اون محقه دارم اینکار هارو میکنم ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 24 اسفند 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: موسی  بعثت  کوه طور  گوسفند  صله رحم  غرور  

نامش حسین بود و اهل دمام در شرق عربستان ،باکاروانی وارد مدینه شده بود که فقط او درمیانشان شیعه بود میگفت :اینجا نگه داشتن دین عین نگه داشتن آهن گداخته روی دست است. اقتدار شما اقتدار تمام شیعیان است و هر آنچه درایران رخ میدهد مستقیما روی دیگر شیعیان جهان نیز موثر است، هر رخدادی که موجب اقتدارشما درجهان میشود موجب کاهش فشارها روی ما در این گوشه از جهان است.




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ دو شنبه 15 اسفند 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: رهبرانقلاب انقلاب اسلامی شیعه عربستان مسجدالنبی 

وقتی به اوگفتند: این دعا از امام اول شیعیان حضرت علی (ع) است گویا چشمانش برقی زده باشدکلام او را قطع کرده و ادامه داد27سال دارم و تاچند وقت پیش مسیحی بودم به مرور به اسلام علاقمند شدم و باوجودی که تمام اعضای خانواده ام مسیحی هستند من مسلمان شدم.



ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 3 اسفند 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: خانه خدا دخترترکیه ای  شیعه  مناجات امیرالمومنین درمسجد کوفه 

حنانه در عرب به ناله جانگدازی گفته میشه که وقتی کسی بچه شتر رو از مادرش جدا میکنه مادرش از عمق جان سر میده جوری که با شنیدنش تحمل انسان طاق میشه .البته مسئله جالب این اسم مربوط به رابطه شتر و بچه شتر نمیشه بلکه مربوط به معرفت آدم از یک درخت یا یک دیوار خرابه است...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 8 بهمن 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: حنانه مسجد حنانه ستون حنانه تشیع پیکرحضرت علی(ع)  

کار رواق تموم شده بود و دیگه همه چیز معطل سردرب یا همون ورودی بوداما طبق دستور شیخ نباید این کار رو انجام میدادم تاخودش بیاد.شب که ازکار دست کشیدم و بعد ازانجام کارهام خواب اومدسراغم توی خواب امام رضا رو دیدم که ازم پرسید:معمار چرا کار رو تموم نمیکنی؟
جواب دادم: آقا جان شیخ امر فرمودن که اینکارو نکنم .چون میخوان خودشون بالای سراین قسمت کار باشن .
آقارو به من کردو ادامه داد: معطل شیخ نشید کار رو تمومش کنید.
صبح که بلند شدم وقتی به سردرب نگاه میکردم یاد خواب دیشب می افتادم اما چهره شیخ جلوی چشمم ظاهر میشد که با صلابت خاصی به من گفته بود: دست به ورودی نمیزنی تا خودم برگردم.
پیش خودم گفتم :خب حالا باید چیکار کرد؟ این سوال بارها اون روز توی ذهنم نقش میبست و جوابی براش نداشتم تااینکه اون روز باخرده کاری های اطراف سپری شدو منم دست به معماری ورودی نزدم.



ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 4 بهمن 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: امام رضا معماری عجیب شیخ بهایی گناهکار 

مردان کاخ سفید آنقدر از او میترسند که درمیان لیست محرمانه خود نام اورا بعنوان مهمترین مانع پیشرفتهای آمریکا درجهان علنا فریاد میکشند و ازکنگره میخواهند طرح ترور حاج قاسم را رسما تصویب و ابلاغ نمایند.این عصبانیت بااین جملات ترسیم میشود که : "قاسم سلیمانی بسیار سفر میکند... تکان بخورید... تلاش کنید او را بکشید".
به اذعان تمام رسانه های غربی که از حاج قاسم نوشته اند،هرجا آمریکا پامیگذارد قبل از آنها این جای پای سردار سلیمانی است که روی خاکهای آنجا نقش بسته است .آنها خیال پردازیهای زیادی ازفرزند کویر ایران زمین کرده اند اما وقتی به تمام اسناد آنها مراجعه میکنی آنچه به آن دست پیدا میکنی فقط چند سطر از فعالیتهای او طی 30سال گذشته بهمراه 5قطعه عکس است .
 



ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 14 آبان 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: حاج قاسم سلیمانی  فرمانده سپاه قدس ترور  لشکر ثارالله 

هالیوود در سال 2002یک سریال استراتژیک را ساخت که براساس آن آمریکا برای اولین بار شاهد حضور یک فرد سیاهپوست در راس قدرت و کاخ سفید میشود(که این مسئله اتفاق افتاد) درادامه این سریال مامورین امنیتی این کشور وشخص رئیس جمهور بخاطر مشکلات داخلی درگیر یک جریان پیچیده تروریستی میشوندکه دراین میان فردی با تلاش برای ورود به واشنگتن دیسی سعی میکند عملیاتهای تروریستی گسترده ای را انجام دهد....
 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 1 آبان 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: ایران آمریکا  اف بی آی تروریست منصورارباب سیار  سپاه قدس 

این که امروز از یک اتفاق ساده چگونه چند سطر اضافه بنویسیم که خط کش آقای سردبیر چند سانتیمتر بیشتر آنرا نشان دهد تا اعداد ماشین حساب روی میزش شاید یک رقم بیشتر برایمان چشمک بزند شده دغدغه هر روزمان  تا وقتی شب به خانه برمیگردیم کنار ژست ژورنالیستی خود یک نایلون که داخلش چندمیوه سردخانه ای جا خوش کرده ، دست همسرمان بدهیم تا او نیز باور کند که ماهم شغلی داریم و برای زندگی در کنارمان به فردایش امید داشته باشد.این روایت هرروزه امثال من است که بعنوان نماینده و سرپرست یک روزنامه یا خبرگزاری از دفاتر مرکزیمان مفتخر به گرفتن نام خبرنگار هم شده ایم و سی روز هر ماه را تمام فکر و ذکرمان این است که چند خط بیشتر از گرفتاریهای شهر و مردممان بنویسیم وگاهی آنقدر کوچه وکوچه های این شهر را با باغهای آسایش پایان هفته  پایتخت نشینان برای یافتن یک سوژه داغ تهرانی پسند بالا و پائین میکنیم که یادمان میرود کمی آنطرف تر مدیرانمان برای فرار از واریز 4 درصد حق بیمه حاضر نیستند به زور دادگاه و دیوان عدالت هم که شده اسم ما را بعنوان خبرنگار معرفی کنند.

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 14 مرداد 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: خبرنگار روزخبرنگار  

الهام علی اف یک بار دعوت رئیس جمهوری ایران برای شرکت در جشن جهانی نوروز را رد کرد و بار دیگر نیز به بهانه نشست مذاکرات صلح قره باغ از شرکت در اجلاس بین المللی مبارزه جهانی با تروریسم در تهران خودداری کرد ،این درحالیست که سفر اخیر لاریجانی به باکو درچنین شرایطی یعنی عقب نشینی آشکار دربرابر علی اف ازخود رازی !مگر اینکه رئیس مجلس حامل پیام ویژه ای به وی بوده باشد.




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 15 تير 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: الهام علی اف علی لاریجانی محموداحمدی نژاد تهران ایروان باکو عقب نشنی  جنگ سرد 

همینطور که داشتم به مغازه ها نگاه میکردم متوجه پچ پچ صاحبان حجره ها شدم که که هموشون یه چیزهایی رو زیر زیرکی داشتن به هم میگفتن و چشماشون بیرون رو نگاه میکرد.بی اختیار برگشتم به سمت عقب و دیدم یک زن و شوهر جوانی دارن در راسته بازار آروم آروم قدم میزنن و به اجناس مغازه ها نگاه میکنن .زنه خیلی آرایش تندی داشت و از لحاظ لباس هم واقعا وضعیت نامناسبی داشت که شاید خیلی ها توی خونه هم اینطوری حاضر نباشن بگردن .تب و تاب عجیبی داشتم و نمیتونستم با افکارم کنار بیام...

هرجور بود باخودم کنار اومدم و دلمو زدم به دریا و نزدیکشون شدم .بادست آروم زدم به کتف شوهر این خانم و آروم بهش گفتم : ببخشید آقا ...

مرد آروم برگشت بهم نگاه کردم و وقتی چهره ام رو دید انگار متوجه شده باشه چی میخوام بگم سریع جواب داد: بفرمائید..فرمایشی بود؟

گفتم : خیر نمیخواستم مزاحمتون بشم راستش میخواستم ببینم اجازه میدید به خانمتون نگاه کنم و کمی ازش لذت ببرم؟!




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 7 تير 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: داستان کوتاه بدججاب غیرت لذت دید زدن 
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin