پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

 یه روز حضرت سلیمان(ع) درمسیری مبینه که یه مورچه بسختی داره شن های یه کوه رو جابجا میکنه ازش درمورد علت این زحمت سوال میکنه و مورچه جواب میده : معشوقه من به من گفته اگه بتونی این کوه رو جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و منم به عشق وصال اون میخوام این کوه رو جابجا کنم . حضرت رو به مورچه میگه : تواگه بلندترین عمرها رو هم داشته باشی قادر نخواهی بود این کوه رو جابجا کنی.

 

ولی مورچه که درعقیده خودش مصمم بود رو به پیغمبر خدا میگه :تمام سعی ام رو می کنم که این کوه رو جابجا کنم...حضرت ازاین همه همت خوشش میاد و با قدرت نبوتی که دراختیار داشت کوه رو برای مورچه جابجا میکنه اما درکمال ناباوری مبینه مورچه رو به آسمون میکنه و میگه:....

 

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 28 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: عشق انتخاب پدر ومادر ازدواج مورچه حضرت سلیمان معشوقه 

وقتی این تصویر رو میبینید شاید باورتون نشه که این خانم یه دختر مرفه در لبنان بود که تمام لباسهاش رو پدرش از لندن وپاریس براش میخرید .وقتی از خواب بلند میشد تا وقتی بره دست و صورتشو بشوره و برگرده یکی جاشو جمع میکرد و یکی براش صبحونه آماده میکرد و تا قبل ازاینکه اینا آماده بشن آب پرتقال و قهوه اش روی میز توی اتاقش آماده بود . اون حجاب نداشت وچندان هم ازاسلام باخبر نبود اون موقع 25 سال بیشتر نداشت که با مصطفی آشنا شد.روز خواستگاری چون پدرومادرش نمیخواستن اون دامادشون بشه خیلی سنگ انداختن جلوی پاش .بااینکه وضع مالی خوبی نداشت بهش اصرار کردن که باید برای دخترمون هدیه بیاری اونم انگشتر طلا با چنین مشخصاتی اما غاده وقتی کاغذ کادو رو بازمیکرددید فقط یه شمع براش آورده سریع برد قایمش کرد ...خودش میگه اولین هدیه ای که مصطفی بهش داد یه روسیری قرمز بود اما حالا یه چادر لبنانی سرشه و یه شمع روبروش که هیچ وقت نمیذاره شعله کوچیکش خاموش بشه ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 9 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: ماجرای ازدواج مصطفی چمران غاده چمران  لبنان امام موسی صدر 

قراره فردا هاشمی رفسنجانی بره کرمان و درجمع دانشجوها پس از 3سال سخنرانی کنه.اما خبرنگارهایی که تاحالا باهاشمی روبرو شدن خوب میدونن که ایشون فردی نیست که بشه ازش پاسخ آنچه سوال میشه رو شنید. برای اثبات این مدعا به گفتگوهای واحد مرکزی خبر در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال 84 میتونید مراجعه کنید.بااینکه میدونیم موضوع  مهدی مهمترین محور صحبتهای هاشمیه اما میخواهیم ببینیم هاشمی هم به دانشجویان اجازه میده ازایشون درباره وقایع سالهای گذشته و فعالیتهای اعضای خانواده اش سوال کنن؟واگر این اتفاق بیفته هاشمی طبق سنت دیرینه خودش سوال رو با سوال پاسخ میده؟




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 8 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: هاشمی رفسنجانی کرمان دانشگاه آزاد رفسنجان مهدی هاشمی خبرنگار 

شمر امان نامه آورد و فریاد زد:”کجایید ای فرزندان خواهر ما”٬فرزندان امّ البنین(س) هرگز حاضر به جواب دادن نبودند٬ولی امام حسین(ع) فرمودند:”او را پاسخ دهید٬و ان کان فاسقا: اگرچه فاسق است؟” لذا عبّاس(ع) که نمی خواست با شمر سخن بگوید٬چون امام زمانش دستور داد٬اجابت کرده و این درسی است برای خداجویان و جوانان که پیرو ولایت باشند و خواست ولایت و امام زمان خود را برخواست خویش مقدم دارند.و این است پیروی و حمایت از اسلام و قرآن.

رجز خوانی شمر زمانی که حضرت عباس بن علی(ع) و برادرانش را بعنوان خواهر زاده خطاب میکند موجب بروز شکیاتی در میان محبین به آن حضرت شده و از خود سوال میکنند آیا شمر دایی حضرت ابوالفضل (ع) بوده است؟

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 5 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: شمر کربلا بنی کلابه  ام البنین حضرت عباس  

 قبلا مانتویی بود اما حجابش کامل بود.چند وقت پیش باهم رفته بودیم مناطق جنگی .اونجا همه اش غُر میزد که چرا ما رو نمیبرید بازار؟ این سنگ و خاک چی داره که مارو آوردید اینجا .خسته مون کردید ازبس ازاین کوه به اون کوه ازاین بیابون به اون بیابون .عجب غلطی کردیم با شما اومدیما...

دیگه این حرفاش برام عادی شده بود هروقت اینا رو میگفت فقط میتونستم یه لبخند بهش بزنم اما ازعمق وجودم میسوختم و هیچی نمیتونستم بگم .وقتی برمیگشتیم نیم ساعتی براشون حرف زدم ازاینکه هیچ مهمونی بدون دعوت نمیتونه وارد یه خونه بشه و چند روز اونجا بمونه مگراینکه کسی اونو دعوت کرده باشه ازشون خواستم برن و ببینن که کدوم شهید برای اونا دلشون تنگ شده که ازکرج بلندشون کرده تا اون سر کشور کشونده ...

تواین فکرا بودم که بهم گفت :چرا خشکتون زده ؟مگه اجنه دیدید؟




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 9 آبان 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: پلاک 14 علی جعفری چادر محجبه راهیان نور شهید عشق عاشقی ازدواج  

دوازده ساعت بود تمام کوچه را یکی پس از دیگری طی میکرد.
به اکثر مغازه ها و پاساژه ها سر زده بود
شلوارش خیلی تنگ بود اما برای اینکه اندامش خوب دیده شود باید میپوشید.
مانتوی تنگ برای جذاب نشان دادن برجستگی های نیم تنه بالا خوب بود اما ..
گرما کلافه اش میکردحسابی عرق از سر و روی او جاری بود.
خدا پدر سازنده ادکلن های 200هزارتومنی فرانسه را بیامرزد ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 30 مهر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: زن لباس تنگ آرایش ماسک صورت نقاب مصرباستان نینجوتسو سهم شوهر 

یه روز خانوم یکی ازاین فامیلها اومده میگه فلانی یه تحقیق به بچه من دادن من ازش سردرنمیارم مزاحم شدم ببینم شما میتونی کمک کنی؟ منم گفتم مشکلی نیست درخدمت هستم اگه بتونم کاری بکنم دریغ نمیکنم . حرفای ما که تموم شد روکردم به دخترنازایشون میگم :چی شده گلم ؟تحقیقت چیه خانم خانوما؟باید درچه موردی باشه؟

- عموووو معلممون گفته درمورد عمه عطار تحقیق کنید..
من- درمورد چی؟!!
- عمه عطار
من که خنده م گرفته بود گفتم :
- شما که لطف دارید اما مطالعه من درحد عمه وناموس عطار نیست بخدا
بنده خدا فکرکرددارم مسخره اش میکنم .معلوم بود که ناراحت شده اما به روی خودش نیاورد مثل کسی که کارش گیرباشه وبخاطر این که کارش انجام بشه مجبور بشه کسی یا چیزی رو تحمل بکنه انگار روی میخ نشسته بود...


 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 21 مهر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: تحقیق دبستان  عمه عطار  

 

قصه ازدواج
خواهراش دوره اش کردن و گیر سه پیچ دادن که باید دیگه ازدواج کنی.یکیشون گفت: ببین جواد! امروز دست ازسرت برنمیداریم باید تکلیف مارو روشن کنی .اینقدر اینجا میشینیم تا اسم یکی رو بیاری تا ما بریم برات خواستگاری .
خواهر کوچیکه با یه لبخند رو کرد به بقیه و گفت: شاید داداش خجالت میکشه ...اینو گفت و صورتشو چرخوند به سمت جواد و ادامه داد: خب این که مشکلی نیست داداش جون (...همینطور که یه کاغذو خودکار به سمت برادرش دراز میکردگفت : اصلا بیا اسمشو بنویس تا بدونیم این دختر خوشبخت کیه ؟
جواد که تاحالا چیزی نگفته بود رد نگاهش رو از چشمای تمام خواهراش عبور داد و کاغذ وخودکار رو گرفت و چند لحظه بعد برگردوند به سمت خواهراش...
خواهرها که دیگه بی طاقت شده بودن سریع کاغذ رو گرفتن و اون خوندن ...
" مزد جهاد ،شهادت است..."
.
.
.
شادی روح شهید جواد عنایتی صلوات

 

 





نوشته شده در تاریخ دو شنبه 17 مهر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: ازدواج شهید جواد عنایتی 

آخ که این تیپ تصاویر چقدر داغ دلمو تازه میکنه وحسرتی که توی دلم مونده ....

ساقی جبهه، سبو برلب هرمست نداند

نوبت ما که رسید میکده را بست،نداند

حال خوش بودکنار شهدا،آه دریغ

بعد یاران شهیدحال خوشی دست نداد

خداکنه این صحنه ها برای منم تکرار بشه.





نوشته شده در تاریخ جمعه 14 مهر 1391 توسط علی جعفری

 اگه ازتون سوال کنم که حاضرید بخاطر کسب یه خبر دو یا سه ساعت پیاده روی کنید چی جواب میدید؟ یا ازیه خبرنگاری سوال کنیم برای رساندن خبر ایا حاضرید روزی چند ساعت پیاده روی کنید یا نه حتی دوساعت با ماشین هرروز خودتون رو از نقطه ای به نقطه دیگه برسونید واقعا چی جواب خواهید داد؟حقیقت قضیه اینکه باور چنین کاری واقعا سخته حتی برای آقایون چه برسه به اینکه یه خانم بخواهد چنین کاری انجام بده .ولی واقعیت اینه که این اتفاق درسالهای ابتدای جنگ هرروز در بخش هایی کشور ما درحال رخ دادن بود ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 30 شهريور 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: همسر شهید حسن باقری خبر دفاع مقدس 
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin