یه ماه پیش یه جلسه ای توی روزنامه اطلاعات بود که کارشناسان مسایل بین الملل و پیگیری کننده های سرنوشت رابطه ایران و آمریکا اونجا حضور داشتند .توی این جلسه سه تا ازاساتید دانشگاه صحبت کردن و انصافا صبحتهای خوبی هم مطرح شد.یکی از این سخنرانها موافق پروپاقرص داشتن رابطه با آمریکا دکتر صادق زیبا کلام استاددانشگاه تهران بود که باوجود سوال کارشناسانه اول سخنانش در ادامه کاملا به بیراه رفت و بجای صحبتهای علمی سعی کرد با احساسی کردن فضا خواسته های شخصی خودش وخانواده اش رو به دیگران قالب کنه .
خیلی تلاش کردم بشینم یه فرصتی بذارم به ادعاهایی که کرد جواب بدم اما روزهای اول کمی سرم شلوغ شد وبعدشم چون از زمانش فاصله افتاد خودم کمی بی رقبت شدم . حالا هم به هربهانه ای دنبال فرصتی میگردم تا به یکی یکی اونها به مناسبتش جواب بدم .
یکی از مطالبی که ایشون مطرح کرد درواقع جواب به صحبت های دکتر متقی کارشناس مسایل خاورمیانه بود که ایشون اظهار کرده بودن: امروز آمریکا پذیرفته که ایران یه قدرت منطقه ای غیر قابل انکاره و انقلابهای صورت گرفته متاثر ازانقلاب اسلامی بوده و چشم امید خیلی از جریانها و کشورها درمنطقه و دنیا به سرنوشت جمهوری اسلامی و رابطه با آمریکاست.
البته ایشون مطالب جامعی درمورد موقعیت ایران طی 50سال گذشته حال و ایران درسال1404 مطرح کردن که متاسفانه آقای زیباکلام با پریدن به ایشون همه مطالب علمی ایشونو نادیده گرفت و واین جمله روکه " انقلابهای صورت گرفته متاثر ازانقلاب اسلامی بوده و چشم امید خیلی از جریانها و کشورها درمنطقه و دنیا به سرنوشت جمهوری اسلامی و رابطه با آمریکاست." پررنگ کرد وگفت: چرا الکی مردم رو سرکار گذاشتیم؟ یه کشور نه یه جریان و یه حزب رو اسم ببرید که چشمش به ایران باشه و سرنوشتش به ایران بستگی داشته باشه.
شاید کسی مثل دکتر متقی نیاز به جواب دادن به این مطلب رو نداشت چون مطالبی که گفته بود جامع بوداما فرصتی هم دراختیارش برای جواب دادن قرار ندادن که این اتفاق بیفته .بعد ازجلسه رفتم پیش دکتر متقی و کمی باایشون صحبت کردم و درحین حرفام سه خاطره برای ایشون تعریف کردم که درواقع جواب آقای زیبا کلام به این ایراد گرفتن بود .
البته بیان این خاطرات صرفا جواب دادن به این مدعای دکتر زیبا کلام نیست چون بخشی از مطالب مخاطبش آقای احمدی نژاده برای همین 9 دی رو بهترین فرصت برای نوشتن این بخش از مطالب انتخاب کردم .واما خاطراتم:
خاطره اولم مربوط به مطلب دکتر زیباکلامه این موضوع برمیگرده به سال 88 و اوج جریانات انتخابات که من درایران نبودم .اون موقع در یکی از کشورهای عربی بودم و درهمون کشور رای خودم رو هم دادم .موقعیتم اونجا طوری بود که با اتباع کشورهای مختلفی روبرو میشدم که گذشته ازکشورهای شیعه عمده اونها از مصر،تونس،اردن ،بنگلادش،مالزی،هند،ترکیه،مغرب،بحرین،یمن و...بودن.اون موقع الجزیره جریان عجیبی رو علیه ایران شروع کرده بود.انواع و اقسام خبر پراکنی و میزگرد سیاسی و ...راستش روی چند تا از دوستان منم این مطالب تاثیر گذاشته بود جوریکه واقعا فکرمیکردن ایران خبری شده و وقتی برگردن ایران باید برن شناسنامه هاشون رو عوض کنن.
توی اوج همون شلوغی های خیابونی بود که با دوتا از همکارام رفتیم بین همین اتباع کشورهای دیگه جالب اینجا بود که وقتی متوجه میشدن ما ایرانی هستیم اولین چیزی که ازمون میپرسیدن میگفتن شما احمدی نژادی هستید یا موسوی؟ منم چون منظورشون رو میدونستم میگفتم : خب معلومه ما با موسوی هستیم ..اما اونا حتی یه لحظه تامل نمیکردن و سریع با دستشون تردمون میکردن و میگفتن: رو...رو ...أنصار الموسوي هي العدو" یعنی برو برو حامیان موسوی دشمنن. منم با تعجب ازش میپرسیدم برای چی این حرفو میزنید مگه موسوی چیکارکرده ؟ که جواب میدادن : " موسوي صديق أميركا. انه يريد لأمريكا الساقين إيران فتح" کمی که باهاشون حرف میزدم یکی دوستانم رو نشون میدام و میگفتم : این رفیقم احمدی نژادیه .اینجا بود که لبخند روی لبشون مینشست و اون تحویل میگرفتن و حالتی که بازشونو به نمایش بگذارن میگفتن: احسنت احسنت احمدی نجاد کوئیس. یعنی آفرین احمدی نژاد خوبه .
این موضوع شده بودسوژه ما توی اون روزها هرجا میرفتیم یا همکارام میشدن حامی موسوی ومن حامی احمدی نژاد یا برعکسش .یادمه همون روزا یکی ازرفیقام میخواست برای همسرش یه گوشواره طلا بخره رفتیم یه مغازه توی یکی از خیابونهای بالاشهر اونجا که صاحب مغازه اش سعودی و وهابی بود اونجا هم همین ماجرا پیش اومد بخاطر اینکه رفیقم نقش حامی احمدی نژاد رو داشت بهش تخفیف خوبی هم دادن .اینجا بود که متوجه شدم با وجود نفوذ عجیب رسانه های غربی مخصوصا الجزیره دراون کشورها اونها ازایران یه انتظار دیگه ای دارن و آمریکا دشمن مشترک همه ماست نه فقط ایران .
بعد ازاین ماجرا سال قبل دوبار قسمت شد و به حج عمره رفتم دفعه اول مصادف شده بود به ایامی که احمدی نژاد قهر کرده بود یا بقول خودش رفته بود دور کاری . اون ایام بخاطر شلوغی های کشورهای عربی پلیس عربستان بشدت رفت و آمد ایرانیها و شیعیان رو درمدینه محدود کرده بود کاروانها اجازه نداشتن به مسجد شیعیان برن برای همین سه -چهار تا ازجوونها رو برداشتم و یه ماشین دربست گرفتیم و رفتیم مسجدشیعیان .بعد ازنماز سفره امام حسن(ع) رو بازکرده بودن و ماهم نشستیم سرسفره .این همسفرامون شیطنشون گل کرد و با چند تا ازاین عربهای کشورهای دیگه شروع کردن به صحبت کردن.منو نشون میدادن و میگفتن این خبرنگاره بهش بگید چه حرفی دارید .منم اولش کمی باهاشون شوخی میکردم اما مطالب جالبی میگفتن که باعث شد مطلب رو جدی دنبال کنم .اونها تعدادی از شیعیان بحرین ،یمن و عراق بودن که پنج تا پنج تا باهم نشسته بودن داشتن غذا میخوردن اما بعد از خوردن غذا اومدن اطراف ما و به من گفتن : حالا که توخبرنگاری این حرفای ما رو به گوش آقای احمدی نژاد برسون .
گفتم :چی باید بهش بگم ؟
یکیشون گفت: کشورشما امید تمام شیعیان و مسلمانان جهانه چرا قدر خودتون رو نمیدونید و به راحتی موقعیت خودتون و مارو به خطر میندازید ؟
میدونستم چی داره میگه اما میخواستم اززبون خودشون بشنوم برای همین حالت متعجب گرفتم و گفتم : مگه ما چیکار کردیم که موقعیت شما به خطرافتاده ؟!
گفت: شما فقط یه کشور نیستید شما الان به همه کشورها تعلق دارید به هرکسی که توی این دنیا جلوی آمریکا وایساده ازاین حرفا گذشته ایران پشت و پناه شیعه ها توی کشورهای دنیاست هرکاری که میکنید روی ما اثر مستقیم داره .اگه شما قدرت داشته باشید ما هم داریم اگرم دچار اختلاف بشید مارو توی کشورهای خودمون آزار و اذیت میکنن و درنهایت خوشبینی ما رو تحقیر میکنن.
گفتم میشه واضح بگید منظورتون چیه ؟که جواب داد:مثلا همین کاری که آقای احمدی نژاد کرد واقعا مارو با خفت روبرو کردچرا باید رئیس جمهور ایران کاری کنه که دیگران به ما بگن این بود کسی که اینقدر ازش حمایت میکردین و دم از ولایت مداریش میزدید؟
این ماجرا گذشت و همون سال وقتی دوباره به عمره رفتم در مسجد النبی روبروی خونه حضرت زهرا نشسته بودم که یه جوون سیاه چرده حدود 22-24ساله رو کرد به من و ازم پرسید ایرانی هستی؟ گفتم :آره شما اهل کجا هستی؟و اون جواب داد :من اهل عربستان هستم و از دمام در شرق عربستان اومدم .اون بهم گفت اسمش حسینه و با یه اتوبوس که همه سرنشینانش وهابی بودن به مدینه اومده و ادامه داد:اینجا دین رو نگه داشتن عین نگه داشتن آتیش در کف دسته .اینجا ما واقعا در شرایط بدی هستیم .خانواده های شیعه رو شناسایی کردن و درهرشرایطی دنبال بهانه میگردن تا اونها رو اذیت کنن وگاها شما ایرانی ها بهشون بهانه میدید .گفتم :ماچه بهانه ای میدیم ؟ که جواب داد: اینجا ما اخبار ایران رو بشدت دنبال میکنیم دولت هم دنبال میکنه اگه کمترین شلوغی و تفرقه ای درکشورتون ایجاد بشه ازفرصت استفاده میکنن و به ما فشار میارن و جوونهامون رو دستگیر میکنن و اموالمون رو به غارت میبرن و ما هم کاری ازدستمون برنمیاد .اما درست موقعی که شما به یه موفقیت علمی یا سیاسی دست پیدا میکنید تغییر رفتار در حکومت و پلیس با ما مشهود میشه مثلا وقتی موشکی رو با موفقیت آزمایش میکنید تا چند وقت هیچ کاری با ما ندارن و حتی اون موقع بهترین فرصت برای ورود جوونهامون به بعضی از ادارات دولتیه که اینجا بعنوان شغل مناسب به حساب میاد.
البته حسین حرفای خوب دیگه ای هم زد که میتونید اونا رو اینجا( فارس . البرز.رجا نیوز . راه ولا ) بخونید .
حالا این سه خاطره رو کنار اون مطالب دکتر زیبا کلام و بعضی از کارهای خواص ازجمله آقای احمدی نژاد بگذارید تا متوجه بشید منظورم چیه....
نظرات شما عزیزان:
.gif){kind=small}
خدا لعنت کنه این وهابی ها و آل سعود رو
برچسب ها: انتخابات88 رابطه با آمریکا زیبا کلام فتنه عربستان شیعه مصر میرحسین موسوی احمدی نژاد
درباره وبلاگ
برچسب ها
